قرآن سخن الله است
«قرآن سخن الله است»
مسلمانان ایمان دارند اینکه قرآن کریم سخن الله متعال است، وبا کوششهای پیاپی وزیادی که در راه توصیف قرآن کریم - توصیف کامل - به خرج دادند؛ باز هم احساس میکنند که آنان کوتاهی دارند، به سبب اینکه اثر عمیقی برای قرآن کریم در زندگی خود در مییابند، وایشان در قرآن صفت صلاحیت برای هر زمان وهر مکان را میبینند، پس چه چیز مسلمانان را باعث شده است اینکه باور دارند که قرآن سخن الله است؟
مسلمانان ایمان دارند که قرآن همان معجزهی بزرگ جاویدان محمد - صلی الله علیه وسلم - است، چون محمد - صلی الله علیه وسلم - شخص امی (درس ناخوانده) بودند که نه نوشتهای میخواند ونه خطی مینویست، پس چگونه کتابی با این بزرگی واین اعجاز میآورد؟!
بیگمان خوانندۀ قرآن کریم در برابر موضوعات گوناگون آن شگفتزده میشود، از قبیل:
عرض زیبای آن برای داستانها با اختلاف آنها، توصیف نیکوی آن برای این جهان با آسمانهایش وآنچه در آن حرکت میکند از ستارگان وسیّارهها، وزمینش وآنچه بر روی آن میجنبد از مخلوقات، وآنچه در ته دریاهایش زندگی میکند، وآنچه در هوای آن پَر میزند.
واین چنین در برابر توصیف دقیق قرآن برای جسم انسان، ومراحل رشد آن، وهمه زندگیاش؛ شگفتزده میشود.
وتعجب میکند به توصیف دقیق آن برای نفس بشری، و ...، و ... .
این جنبههای متعددی است برای اعجازی که قرآن کریم به آن امتیاز وویژگی یافته است.
پس آیا امکان دارد کدام مردی از عرب - هر اندازه که هوشیار باشد، وهر قدر که بلیغ باشد، وبه هرجایی که تواناییاش رسیده باشد - از نزد خود این قرآن را بیاورد؟!
آیا امکان دارد اینکه یک مرد عربی که در محیط بیابانی زندگی میکند، گوسفندان را در میان کوههای آن میچراند، ودر شهر مکه بوده واز میان مردم آن بیرون نشده است، وهیچ سفری نکرده است بجز دو سفر به سوی سرزمین شام:
یکبار پیش از بلوغ با عموی خود ابوطالب، که هرگز از کنار او دور نمیشد .. ویکبار دیگر با "میسره" به غرض تجارت، که آنگاه بیست وچند ساله بود، وبا همسفرانی بود که از همه احوال او با خبر بودند، وهرگز با هیچ عالمی یکجا نشده که از آن چیزی آموخته باشد، نه از علمای یهود ونه از علمای نصارا ونه از دیگران، نه "بحیرا" ونه غیر آن.
لیکن هنگامی که "بحیرا" او را دید شناختش، بخاطری که نزد خویش خبر وصفت او را داشت، بناءً خاندان او را خبر داده، و از ایشان خواست اینکه او را از یهودیان نگه دارند، و از "بحیرا" وهمچنین از غیر آن یک کلمه هم نه آموخته است.
والبته الله متعال در کتاب خود از پیامبرش محمد - صلی الله علیه وسلم - دفاع کرده، وبر کسانی که دعوا داشتند اینکه او را انسانی تعلیم داده است پاسخ گفته فرموده است: {وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ} [النحل: 103] «وبه راستی ما میدانیم که آنها میگویند: همانا بشری (این آیات را) به او آموزش میدهد. در حالی که زبان کسی که اینها به او نسبت میدهند عجمی (غیر عربی) است، واین (قرآن به) زبان عربی آشکار است».
پس در این آیه اثبات دروغ آنها ست، چون زبان کسی که اینها به او آموزش دادنِ پیامبر صلی الله علیه وسلم را نسبت میدهند عجمی است که از فصاحت بویی نمیبرد، در حالی که این قرآن به زبان عربی بوده ودر نهایت روشنی وبیان قرار دارد.
پس کسی که سرگذشت او چنین باشد، چگونه امکان دارد کتاب اعجازآوری همچون قرآن را از نزد خود بیاورد؟!
اگر این قرآن واقعًا از نزد محمد میبود؛ البته در پیرامون مجتمع عربی (روستا، وبیابان) وچیزهایی میبود که مورد اهتمام یک مرد عربی در آن زمان بود.
مانند: گوسفند، شتر، اسب، وقبیلههای عربی وآنچه جای اهتمام آنها است از مشکلات کمبودی آب وباران، وغیر آن از قضایای اقتصادی وسیاسی انسان که تعلق به آن دوران تاریخی داشت.
مگر کسی که قرآن کریم را میخواند چیز دیگری در مییابد! کتابی درمییابد که در فصاحت وبیانگریاش اعجازآور است، همچنین در شمولیتش به همه جنبههای زندگی نیز اعجازآور است، پس او به خصلت بهتر ونیکوتر ورساتر در زندگی خاص وعام یک فرد رهنمایی میکند، واو پُر از راهنمائیهای خانوادگی واجتماعی است، وپُر از ترتیبات سیاسی واقتصادی است، وپُر از علوم طبیعی وپزشکی ونجومی است، وپُر از علوم تاریخی وجغرافیایی است، و ... و ... و...
همهی اینها را در هیئتی عرض مینماید که بسیار خوش بیان وخوش بلاغت میباشد، وبه گونهی خیلی روان وآسان تشریح میکند که هرچه خوانده شود خسته نمیکند
ودر چهارچوب قانونی بینظیری که با همه شرایط مکانی وزمانی انسان مناسب بوده، وبا همه تغیرات زندگی او وترقی آن سازگاری دارد.
این همه در حالتی میباشد که او از هرگونه تضاد واختلاف سالم بوده، وبرخی از آن، برخی دیگرش را تصدیق وتایید میکند.
چیزی که شگفتآورتر است اینکه: این میزتها وویژگیها در طول دوران پیامبری محمد صلی الله علیه وسلم - بست وسه سال - با قرآن بوده، که این خود یکی از گونههای اعجاز قرآن کریم است، قرآنی که بنابر رویدادهایی که تازه در زندگی مردم به وقوع میپیوست؛ نازل میشد .. پس اگر این قرآن واقعًا از نزد محمد - صلی الله علیه وسلم - میبود؛ البته او کتاب یکبارهای میآورد که آن را در هر وقتی بر مردم تلاوت میکرد، واین کار خلاف آنچه است که قرآن بر آن بود، که نزول آن بست وسه سال را در بر گرفت.
وچیزی که این مسئله را بیشتر اعجاز بخشید؛ آن تحدی وچالشی است که در قرآن کریم برای قریش ودیگر عربها، بلکه برای همه مردم، در هر زمانی که باشند، عرض شده است، اینکه همانند این قرآن، یا همانند یک سورهای از آن را بیاورند!
پس اینک چهارده قرن از زمان درگذشت ودر طول این تاریخ یک شخصی پیدا نشد که همانند یک آیه از آیات قرآن کریم را بیاورد، وهنوز هم این چالش وتحدی برای همه مردم برپا است، وتا روز قیامت کسی همانند آن را نخواهد آورد.
الله متعال در قرآن کریم فرموده است:
{قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا } [الإسراء: 88] «بگو: اگر انس وجن (همگی) گرد آیند بر آن که همانند این قرآن را بیاورند، (هرگز) همانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخی از آنان یاور برخی دیگر باشند».
دوست داشتن قرآن، وایمان آوردن به آن، وتأثیر یافتن به آن؛ تنها در همان دورانی نبود که محمد - صلی الله علیه وسلم - در آن زیسته است، بلکه بعد از وفاتش نیز ادامه داشت، چون مردم از هر ملتی قرآن کریم را پذیرفته وبه آن ایمان میآوردند، حتی از ملتهای غیر عربی، ومسلمانان آنها امروز بیشتر از مسلمانان عرب اند!
پس آیا عقلی این را میپذیرد که کتابی از ساختهی انسان، این پذیرایی گسترده وادامهدار را از جهت همه ملتها کسب کند؟!
یقینًا همه دلیلها وحجتها این را ثابت میکنند که قرآن کریم سخن الله متعال بوده، واز ساختهی محمد - صلی الله علیه وسلم - نیست، واینک دلیلهای بیشتری در زمینه برایت عرض میدارم:
1- اگر قرآن کریم واقعًا از نزد محمد - صلی الله علیه وسلم - میبود، پس چطور آیاتی را میآورد که در آن برایش هشدار وتهدید است مبنی بر اینکه اگر در چیزی از قرآن دروغ بگوید سزای سختی خواهد دید. الله متعال در قرآن کریم فرموده است: {وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ. فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ} [الحاقة: 44- 47] «واگر (پیامبر) سخنانی (به دروغ) بر ما میبست. مسلّماً ما دست راست او را میگرفتیم. سپس شاه رگ قلبش را قطع میکردیم. پس هیچ کس از شما نمیتوانست از (عذاب) او مانع شود».
{وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ} [الرعد: 37] «واین گونه این (قرآن) را (به عنوان) حکم (وفرمانی به زبان) عربی نازل کردیم، واگر بعد از آن که آگاهی برای تو آمده، از هوسهای آنها پیروی کنی، در برابر(عذاب) الله هیچ کارساز ونگهدارندهای نخواهی داشت».
پس اگر قرآن از نزد محمد میبود آیا این گونه آیات را در آن میگذاشت؟!
و در این بیم دادن سخت بیندیش، الله متعال فرموده است: {وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا. وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا. إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا} [الإسراء: 73- 75] «واگر ما تو را ثابت قدم نمیکردیم؛ به راستی نزدیک بود اندکی به آنها تمایل کنی. (اگر چنین میکردی) آنگاه دو چندان عذاب در زندگی دنیا ودو چندان عذاب (بعد از) مرگ به تو میچشاندیم، سپس در برابر ما برای خود یاوری نمی یافتی».
پس اگر این قرآن واقعًا از نزد محمد میبود، آیا این گونه آیات را در آن میگذاشت؟!
- بلکه در قرآن کریم آیاتی آمده است که محمد - صلی الله علیه وسلم - را راجع به کوتاهی در دعوت وتبلیغ مردم هشدار میدهد، الله متعال در قرآن کریم فرموده است: {يَاأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ} [المائدة: 67] «ای پیامبر! آنچه را که از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، (به مردم) برسان، واگر (این کار را) نکنی، پس (بدان که) رسالت او را نرساندهای، والله تو را از (شر) مردم حفظ میکند، همانا الله گروه کافران را هدایت نمیکند».
ببینید اگر این قرآن واقعًا از نزد محمد میبود، آیا این گونه آیه را در آن میگذاشت؟!
- اگر این قرآن از نزد محمد میبود، پس چگونه در آن آیاتی را میگذاشت که در آنها عتاب وسرزنشی است برای او؟! الله متعال در قرآن کریم فرموده است: {وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا} [الأحزاب: 37] «و (به یاد آور) زمانی را که به آن کس که الله به او نعمت داده بود، وتو (نیز) به او نعمت داده بودی، میگفتی: همسرت را نگاه دار و از الله بترس. و در دل خود چیزی را پنهان میداشتی که الله آن را آشکار میکند، و از مردم میترسیدی؛ در حالی که الله سزاوارتر است که از او بترسی، پس چون زید از او حاجت خویش را به پایان برد، (وطلاقش داد) او را به ازدواج تو در آوردیم؛ تا بر مؤمنان در (بارهی ازدواج با) زنان پسر خواندگان شان هیچ حرجی نباشد؛ هنگامی که حاجت خویش را از ایشان به پایان برده (وطلاقشان داده) باشند، و فرمان الله انجام شدنی است».
اما سخنگویی قرآن کریم در مورد مشخص نمودن وظیفهی پیامبر - صلی الله علیه وسلم - وبیان اهمیت دینی که بخاطر رسانیدن آن فرستاده شده است، وتاکید بر بشریت پیامبر صلی الله علیه وسلم، واینکه او برای آفریدگان سودی ویا زیانی را مالک نیست، واینکه او در برابر دعوتش هیچ حصهای از متاع دنیا، یا مکانتی میان مردم، ویا ملک ومقامی نمیخواهد؛ این همه از بزرگترین دلایل است بر اینکه قرآن کریم از نزد محمد - صلی الله علیه وسلم - نیست، بلکه او کلام الله است که بر وی نازل شده است، پس بیا با من در نکات ذیل بیندیش:
- خطاب قرآن برای او مبنی بر اینکه برای مردم وظیفهی خود را مشخص نموده وایشان را به بشر بودن خویش معرفی کند:
- {قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ} [الأنعام: 50] «بگو: من نمیگویم خزاین الله نزد من است، وغیب را نمیدانم، وبه شما نمیگویم: من فرشته هستم، جز از آنچه به من وحی میشود؛ پیروی نمیکنم. بگو: آیا نابینا وبینا یکسانند؟! چرا نمیاندیشید؟!».
- {قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ} [الأعراف: 188] «بگو: من مالک سود وزیانی برای خویشتن نیستم, مگر آنچه الله بخواهد, واگر غیب را میدانستم, البته خیر (وسود) بسیاری (برای خود) فراهم میساختم, وهیج بدی (وزیانی) به من نمیرسید, من (کسی) نیستم, جز بیمدهنده, وبشارت دهندهای برای گروهی که ایمان دارند».
- {قُلْ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} [الأعراف: 158] «بگو: ای مردم! من فرستادۀ الله به سوی همۀ شما هستم, آن ذاتی که فرمانروایی آسمانها وزمین از آنِ اوست, معبود (راستینی) جز او نیست, زنده میکند, ومیمیراند, پس به الله وفرستادهاش آن پیامبر " أمّی " (درس ناخوانده) که به الله وکلماتش ایمان دارد، ایمان بیاورید, واز او پیروی کنید؛ تا باشد که هدایت یابید».
- {قُلْ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ} [يونس: 104] «بگو: ای مردم! اگر از دین من در شک هستید، پس من کسانی را که شما به جای الله پرستش میکنید ؛ نمیپرستم، ولیکن من تنها الله را میپرستم که شما را میمیراند، ومن مأمور شدهام اینکه از مؤمنان باشم».
- دستور قرآن به محمد - صلی الله علیه وسلم - اینکه از آنچه پیروی کند که به او وحی شده است:
- {وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ} [يونس: 109] «واز آنچه به تو وحی میشود پیروی کن، وصبر کن، تا الله داوری کند، واو بهترین داوران است».
- {ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ} [الجاثية: 18] «سپس تو را (ای پیامبر) بر شریعت (وراه) روشنی از دین قرار دادیم. پس از آن پیروی کن, واز هوا وهوسهای کسانی که نمیدانند پیروی نکن».
- قرآن به او دستور داده است اینکه بر دینی که مردم را به سوی میخواند استقامت بورزد:
- {فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ} [هود: 112] «پس (ای پیامبر!) همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن، و (نیز) کسی که با تو (به الله) رو آورده است (باید استقامت کند) وسر کشی نکنید، بیگمان او به آنچه که میکنید؛ بیناست».
- {فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ} [الشورى: 15] «پس به این (دین) دعوت کن, وهمانگونه که مأمور شدهای پایداری (واستقامت) ورز, واز هوا وهوسهای آنان پیروی مکن, وبگو: به هر کتابی که الله نازل کرده است, ایمان آوردهام, ومأمورم در میان شما به عدالت رفتار کنم, الله پروردگار ما, وپروردگار شماست, (نتیجۀ) اعمال ما از آنِ ما, و(نتیجۀ) اعمال شما از آنِ شماست, بین ما وشما هیچ جدال (وخصومتی) نیست, الله ما وشما را (دریک جا) گرد میآورد, وبازگشت (همه) به سوی اوست».
- بیم دادن قرآن برای او از عاقبت نافرمانی دستور الله متعال:
- {قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ. قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ} [الأنعام: 14، 15] «بگو: آیا غیر الله را ولی ویاور گیرم؟ (الله) که پدید آورندهی آسمانها وزمین است، اوست که روزی میدهد، وبه او روزی داده نمیشود. بگو: من مأمورم که نخستین کسی باشم که اسلام آورده است، و (فرمان یافتهام که) از مشرکان نباش. بگو: همانا من اگر نافرمانی پروردگارم را کنم، از عذاب روز بزرگ میترسم».
- قرآن کریم او را وادار نموده اینکه با پیروان مؤمن خود همیشه بوده وبر این کار شکیبا باشد:
- {وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا} [الكهف: 28] «وبا کسانی باش که پروردگار خود را صبحگاهان وشامگاهان میخوانند، (وتنها) وجه او را میطلبند، وهرگز بخاطر زینت دنیا، چشمانت را از آنها بر مگیر، وپیروی نکن از کسانی که دلهایشان را از یاد خود غافل ساختهایم، وهوای نفس خویش را پیروی کردند، وکارهایشان از حد گذشته (وبر باد) است».
- این دستورها وراهنماییهایی که در قرآن کریم برای محمد - صلی الله علیه وسلم - تکرار شده است؛ البته از بزرگترین دلایل است بر اینکه قرآن کریم کلام الله متعال است.
و از دلایل عقلی بر اینکه قرآن کریم کلام الله است آن دسته از حقایقی است که اکتشافهای امروزی آن را نمایان کرده است:
«پس انسان از آنچه صحبت میکند که در زمانش معروف وشناخته شده است، در جنبۀ عقاید وعلوم، پس یکسره آنچه را یاد میکند که آن را در زمان خود دریافته است، برابر است که در محیط آگاهی باشد یا ناآگاهی، زیرا ما هیچ کتابی را نمییابیم که بر آن زمانی طولانی گذشته باشد، مگر او از هر ناحیهای پر از غلطیها واشتباهات است، به سبب اکتشافهای نو در همه زمینهها .. ولی مسئلهی قرآن کریم از این عموم بطور کلی اختلاف دارد، چون او حق وراست است در هر آنچه گفته است چنانکه در زمانهای گذشته بود، وبا گذشت سالها ودورانهای طولانی هیچ تغیر بر گفتههای آن رخ نداده است، واین خودش دلیل بر آن است که قرآن کلام الله است، که او آفریدگار همه چیز بوده، ودیگر حقایق را در هیئت پایانی وحقیقیاش میداند، وعلم ومعرفت او به هیچ گونه موانع زمان ومکان واحوال تسلیم نمیشود، واگر این قرآن کریم از سخن انسانها میبود که علم ونظرشان محدود است؛ البته با مرور زمان باطل میگردید وآن هم خیلی قرنها پیش، چنانکه برای سخن هر انسانی در آیندهاش صورت میگیرد.
در دورانهای گذشته چیزهای زیادی بود که پیشینیان در مورد آنها معلومات جزئی داشتند، واین معلوماتشان نسبت به معلوماتی که امروزه برای انسان به سبب ابتکارات مدرن میسر شده است؛ خیلی اندک وناقص بود.
زیرا از اعجاز قرآن این بود که او به زبان علم پیش از اکتشاف آن حرف زده است، همچنان او کلمات وتعبیراتی را بکار برده است که معلومات وسلیقههای پیشینیان آن را انکار نمیکرد، در حالی که آن، ابتکارات زمان امروزی را نیز دربر گرفته است.
اینک چند نمونه در زمینه:
- الله متعال در قرآن کریم فرموده است: {اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا} [الرعد: 2] «الله کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برافراشت».
این آیه مطابق آنچه است که انسان آن را در زمان گذشته میدید، او در گذشته عالم بزرگی را میدید که مکون از آفتاب ومهتاب وستارگان است، ولی او برای آن کدام پایهها وستونها نمیدید، وانسان امروزی در این آیه تفسیر وتوضیحی برای بازبینیهای خود درمییابد، بازبینیهایی که ثابت میسازد اینکه جرمهای آسمانی در فضای بیپایان بدون ستون ایستاد اند، مگر آنجا ستونهای مخفیانهای وجود دارد که در قانون جاذبه دیده میشود، چون قانون جاذبه همان چیزی است که این همه جرمها را بر ایستادن در جاهای محددشان کمک میکند.
- در قرآن کریم در بارهی آفتاب وستارگان آمده است که: {وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ} [يس: 40] «وهر یک در مدار خود شناورند».
انسان در زمان گذشته ستارگان را میدید که از جاهای خود حرکت نموده وبعد از مدت معینی دور میشد، بناءً این تعبیر قرآنی او را در حال دهشت وشگفت زدگی قرار نمیداد .. ولی تحقیقات امروزی بر این تعبیر قرآنی لباس نوی پوشاند، چون هیچ تعبیری زیباتر ودقیقتر از واژهی «سباحه = شناوری» برای بیان چرخش جرمهای آسمانی در این فضای پهناور لطیف نمیباشد.
- و در قرآن کریم در مورد شب وروز آمده است: {يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا} [الأعراف: 54] «شب را به روز میپوشاند که شتابان در پی آن میرود».
این آیه کریمه برای انسان پیشین راز آمدن شب در پی روز را بیان میکند، ولی این آیه مشتمل بر اشاره زیبایی است به چرخش محوری زمین، چرخشی که طبق معلومات امروزی ما سبب آمدن شب وروز است.
از جمله بازبینیهایی که فضانورد روسی «جاجارین» پس از گردشش در فضای ماحول زمین ارائه نمود این بود: (که او تاریکی وروشنی را مشاهده نمود که به گونهی پیاپی وتند بر سطح زمین میآید، به سبب چرخش محوری زمین در ماحول خورشید).
و در زمینه بیانات زیادی از این قبیل در قرآن کریم وجود دارد».
- و از اعجاز قرآن این فرمودۀ الله متعال است: {بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ} [القيامة: 4] «آری، ما قادریم بر اینکه سرانگشتان او را (بیهيچ نقصان وتفاوتی همان طور كه پیش از مرگ بود) استوار كنيم وباز آفرينيم».
چرا اینجا سرانگشتان را تخصیص نموده ویاد کرد؟ در سرانگشتان چه رازی وجود دارد؟
در سرانگشتان همان اثر وخطوطی وجود دارد که معجزه الهی شگفتآسایی است .. در روی زمین چقدر انسانها اند؟! با آن هم دو تن از آنها اثر وخطوط سرانگشتانشان با هم یکسان نمیباشد!
حقا که پدیده شگفتآسایی است، مگر آن در زمانهی نزدیک شناخته شده است، ودر زمان محمد - صلی الله علیه وسلم - و ده قرن پس از آن، هیچ یکی آن را نمیشناخت.
پس قطعًا آن را محمد - صلی الله علیه وسلم - از الله متعال آموخته است، وحتمًا این قرآن کلام الله است .. و در قرآن کریم صدها نمونه از این گونه اشاره وجود دارد، که ما تا هنوز هر روزی کسی را میبینیم که به یکی از آنها آگاه میشود، در هر باری که یک درسخوانی قرآن کریم را مدارسه میکند؛ برای او از جوانب اعجاز آن چیزی نمایان میگردد که پیشینیان به آن درک نبرده اند، چون این قرآن کتابی است که عجایب آن پایان نمییابد.
وبرای تأکید بر آنچه در آغاز این موضوع بیان نمودیم - که مسلمانان به همه جنبههای اعجاز قرآن کریم پی نبرده اند، بلکه جزء اندکی از آن را شناختند که آنها را راهنمایی به این نمود که قرآن کلام الله است - با شما به نوع دیگری از دلیلها انتقال میکنم:
- برخی از امور غیبی ومستقبلی که قرآن کریم از وقوع آن در زمانهای آینده خبر داده است، که من به دو نمونه از آن اکتفا میکنم:
- قرآن کریم خبر داده است که ابولهب – عموی پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم – ایمان نمیآورد، واینکه او بر حالت کفر میمیرد، واین شخص در هنگام نازل شدن این آیات زنده بود، وآیاتی را که در بارهاش نازل شده بود شنید، وبا این هم ایمان نیاورد، بلکه دعوای ایمان هم نکرد، بخاطر طعن در راستی قرآن کریم!!
- نمونه دیگری از این قرار است که قرآن کریم خبر داد که رومیان بعد از شکستشان در برابر فارسیان، بر آنها غالب آمده وپیروز میگردند، وپیروان محمد - صلی الله علیه وسلم - از آنجا که به صدق نبوت وپیامبری او ایمان داشتند، با مخالفان او از اهل مکه شرط بندی میکردند که این خبر حتمًا به وقوع میپیوندد، سپس آنچه قرآن کریم از آن خبر داده بود که رومیان بر فارسیان پیروز میشوند؛ واقع شد، وصدق وراستی قرآن ثابت گردید.
- قرآن کریم از امتهای گذشته خبر داده است، به خصوص در آن دوره زمنی که محمد صلی الله علیه وسلم آن را در مدینه سپری کرد، چون این دوره پر از تحدیات وچالشهایی بود که اعجاز قرآن کریم را برملا نموده ثابت ساخت که قرآن از جانب الله متعال است، چرا که قبایلی از یهود در مدینه میزیستند که اهل کتاب بودند، وقرآن کریم برخی از تحریفات یهود را بیان نموده ورد میکرد، مثل:
- دعوای آنها که عیسی - علیه السلام - بدار کشیده شد، وقول برخی از آنها که او إله ومعبود است، وقول بعضی از آنها که او ساحر وجادوگر است، وطعنه زدن ایشان بر سلیمان - علیه السلام - ودعوایشان که او جادوگر بود.
وهمچنان قرآن کریم از داستان پیامبران - علیهم السلام - خبر میداد، ویهودیان قرآن را میشنیدند، پس آنچه را که قرآن کریم در بارۀ پیامبرشان موسی - علیه السلام - بیان کرده است میشنیدند، ولی با آن هم از هیچ یکی از آنها ثابت نشده است که چیزی را که قرآن در مورد موسی - علیه السلام - آورده است تکذیب کرده یا با او معارضه نموده باشد.
- و از اعجاز قرآن: سازگاری معانی، همبستگی احکام، وتأیید وتصدیق برخی از آن، برخی دیگرش را است .. پس اگر قرآن از نزد کسی دیگر جز الله متعال میبود؛ البته در احکام آن اختلاف، ودر معانیاش تضاد دیده میشد، وبرخی از آن، از فساد برخی دیگرش پرده برمیداشت، الله متعال فرموده است: {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا} [النساء: 82] «آیا در قرآن نمیاندیشند؟ که اگر از سوی غیر الله میبود، قطعاً اختلاف بسیاری در آن مییافتند».
- الله متعال نگهبانی قرآن کریم وحمایت آن را از تبدیل وتحریف وتغییر بعهده گرفته است، وما هم این حقیقت را امروز در مییابیم، چون نزد همه مسلمانان فقط یک نسخه از قرآن وجود دارد، پس نسخهای که مسلمان عربی از آن میخواند، خود همان نسخهای است که مسلمان هندی یا مسلمان چینی یا مسلمان امریکایی یا اورپایی یا مسلمان فارسی، یا ... یا ... از آن میخواند.
- آسان بودن حفظ قرآن کریم حتی از طرف کسانی که به زبان عربی آشنایی ندارند!
- ای جوینده از حقیقت! بیگمان قرآن کریم در باره جلب توجه عربها به خود اثر بزرگی داشت، چون عربها کسانی بودند که به فصاحت وبلاغت شهرت یافته بودند، وهر سخنی توجه آنها را به خود جلب نمیکرد، بلکه مسئله از مجرد شنیدن گذشته وبه مرحله خاموش شدن برای گوش فرا دادن به آن، وپرسیدن از آن، وبررسی کردن آن در میان خود؛ رسیده بود!
همه این، همدم با زمانی بود که مجابهت ودرگیری با پیامبرمان محمد - صلی الله علیه وسلم - ودعوتش در سختترین مراحلش قرار داشت .. واین خودش یک میزت وویژگی نوی است برای قوت واعجاز قرآن.
وداستان آن سه تن از سران قریش بهترین دلیلی است در زمینه، وآنها عبارتند از: ابوسفیان بن حرب، ابوجهل بن هشام، واخنس بن شریق بودند.
رخدادهای این داستان از آنجا شروع میگردد که هریک از این سه نفر در نفس خود جاذبه وکشندگی به سوی قرآن کریم مییافت، سرانجام او به گوش فرا دادن به قرآن رغبت حاصل کرد، سپس مخفیانه زیر پرده تاریکی شب بیرون شد تا کسی او را نبیند، چون هریک از اینها رهبری مخالفت با محمد ودعوتش را میکرد .. پس حالا او چگونه خواهد بود اگر مردم بدانند که او به قرآن گوش فرا میدهد؟!
سپس هریک از آنها به سوی خانه محمد - صلی الله علیه وسلم - راهسپار شد تا به قرآن خواندن او در نماز گوش فرا دهد، پس هر یک از آنها در جایی نشسته وگوش فرا میداد، و از حال دو نفر دیگرشان خبر نداشت، پس شب را در شنیدن قرآن سپری میکردند، تا وقتی که بامداد نزدیک شد جدا شدند، و در راه یکجا شدند، وهر یک از کردار دیگر خبر شد، پس یکدیگر را ملامت کردند، وبه هم گفتند: دوباره چنین نکنید، چون اگر بیخردان تان شما را بر این حالت ببیند در نفسهایشان شک میافتد. سپس هرکه بجای خود رفت.
آیا قضیه تا این حد پایان یافت؟!
تأثیر قرآن تا جایی قوی بود که این کار در شب آیندهاش از آنها تکرار یافت، وهریک از آنها بر این گمان بود که او تنها بوده وکسی با او نمیباشد، باز بار دیگر بعد از شنیدن قرآن در راه با یکدیگر ملاقات میکنند!
باز یکدیگر را ملامت نموده، با هم تصمیم میگیرند که دوباره به این کار برنگردند .. مگر قوت تأثیر قرآن، بر وصیت وسفارش آنها غالب آمده، وبار سوم نیز این کار از آنها تکرار مییابد!!
بعد از آن میبینند که حتمًا باید با هم عهد وپیمان ببندند که هرگز به این کار برنگردند، آنگاه با این عهد وپیمان از هم جدا شدند.
پس اگر قرآن کریم اعجازآور نمیبود دشمنان خود را تا این حد به شگفتی نمیانداخت تا بخاطر شنیدن آن راههای گوناگونی را گرفتند.
قضیه تا این حد هم پایان نیافت، بلکه اخنس بن شریق هردو یار خود را پرسید که در مورد آنچه از محمد - صلی الله علیه وسلم - شنیدند چه نظر میدهند؟
ابوجهل گفت: چه شنیدم! ما وبنوعبدمناف (قبیله محمد صلی الله علیه وسلم) در باره شرف ومنزلت یابی رقابت داشتیم، آنها به مردم طعام دادند ما هم طعام دادیم، مستمندان را برداشتند ما هم برداشتیم، بخششی دادند ما هم بخششی دادیم، تا اینکه در شرف ومنزلت همچون دو اسب مسابقه با هم یکسان ونزدیک بودیم؛ گفتند: اینک از ما پیامبری مبعوث شده که بر او از آسمان وحی نازل میشود! پس ما از کجا میتوان چنین افتخاری بیاویر؟! سوگند به الله! که هرگز به او ایمان نمیآوریم واو را تصدیق نمیکنیم!!.
وهنگامی که تعداد مسلمانان شروع به افزایش کرد، یک شخصیتی از برجستهترین مخالفان دعوت اسلام، وبه خواهشی از سران قریش، بخاطر تأثیر بر محمد - صلی الله علیه وسلم - وقناعت دادن او به ترک دعوتش کوششی نمود، واینکه اگر محمد - صلی الله علیه وسلم - این خواسته را بپذیرد برایش هرچه بخواهد از مال وپادشاهی وزنان میدهند، این شخصیت عبارت از عتبه بن ربیعه بود، که برخاسته واین پیشنهادات جذب کننده را برای محمد - صلی الله علیه وسلم - تقدیم نمود، پس محمد - صلی الله علیه وسلم - به او گفت: «ای ابوالولید! سخنانت تمام شد؟». گفت: آری. فرمود: حالا از من بشنو. آنگاه بر او آیاتی از قرآن تلاوت نمود .. عتبه هم دستان خود را پشت سر گذاشته وبر آنها تکیه نموده، وبه او گوش فرا داد، تا اینکه تلاوتش تمام شد فرمود: ای ابوالولید! شنیدی آنچه شنیدی، پس تو میدانی وآن.
عتبه به سوی قومش برگشت، وچون او را دیدند گفتند: ابوالولید نزد شما به چهره دیگری برگشته است!!
قرآن کریم را بر او اثر عجیبی بود، که این اثر عجیب در پاسخ او به آنها نمایان میشود.
قومش از او پرسیدند: چه خبری باخود آوردی؟
گفت: خبری که باخود آوردم از این قرار است که: من سخنی شنیدم (یعنی قرآن) که مانند آن هرگز نشنیده بودم، سوگند به الله که آن نه شعری است، ونه جادویی، ونه پیشگویی .. ای گروه قریش! از من اطاعت کنید، ونتیجه را به عهدۀ من بگذارید، این مرد را با آنچه او بر آن است بگذارید، وخود را از او دور بگیرید، قَسَم به الله! سخنی را که من از او شنیدم خبر مهمی خواهد بود، اگر عربها او را بکشند پس بوسيلۀ دیگران از او خلاصی مییابید، واگر بر آنها غالب شود، پس پادشاهی او پادشاهی شما، وعزت او عزت شما خواهد بود، وشما خوش بختترین مردم با او میباشید.
گفتند: ای ابوالولید! او تو را با زبان شیرنش جادو کرده است.
گفت: این نظر من در بارۀ او بود، پس شما آنچه را درست میبینید انجام دهید.
من به این دو نمونه از قوت تأثیر قرآن کریم بحیث دلیل بر اعجاز او واینکه او از نزد الله است؛ اکتفا میگنم.
پس از راهها وجهتهای متعددی ثابت شده است که این قرآن یک معجزه ونشانه روشنی است، چنانکه بعضی از آن راهها وجهتها را عرض نمودیم که او از همه این جهات اعجازآور است: از جهت لفظ، از جهت نظم، از جهت بلاغت در دلالت لفظ بر معنی، از جهت معانی که به آن از الله ونامها وصفات وفرشتگانش وامور دیگر خبر داده است، از جهت معانیاش که به آن از غیب گذشته وغیب آینده خبر داده است، از جهت خبر دادن او از بازگشت، و از جهت دلایل یقینی وقیاسهای عقلی که در آن بیان داشته است، که همانا ضرب المثلهایی است که در آن یاد شده است، چنانچه الله متعال فرموده است: {وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا} [الإسراء: 89] «وبه تحقیق ما در این قرآن، برای مردم هر مثلی را بیان کردیم، پس بیشتر مردم جز ناسپاسی را قبول نکردند».
بیگمان اعجاز حقیقی قرآن کریم به آن شریعت کاملی است که آورده، که برای مردم آن زندگی خوشی را ضمانت میکند که هر انسانی که در روی این زمین زندگی میکند آن را میطلبد، واین بیانگر سبب پذیرش مردم ودوست داشتن ایشان مر او را است، وایمان داشتن ایشان که او از نزد الله است، آن ذاتی که تنها خودش میداند چه چیز حال مردم را در هر زمان ومکانی درست میکند.
قرآن کریم شریعتی آورده که از آن امتیازاتی برخوردار است که هر انسانی تمنای آن را دارد.
وشاید همین ویژگیها وامتیازات بیانگر سبب داخل شدن مردم در دین اسلام، وایمان آوردن ایشان به محمد - صلی الله علیه وسلم - بحیث پیامبر وفرستاده، وایمان آوردن ایشان به اینکه قرآن کلام الله است که بر محمد نازل فرموده؛ باشد .. چون تعداد مسلمانان از عرب وغیر عرب پس از وفات محمد - صلی الله علیه وسلم - بیشتر بوده، وهنوز در افزایش دایم است، به سبب آنچه دیده اند از عدل ورحمت وآسانی شریعت محمد صلی الله علیه وسلم، وبه سبب آنچه دریافته اند از اثر نیکوی قرآن کریم در زندگی کسانی که به او ایمان دارند.
وبزرگتر از همهی اینها، وهدفی که بخاطر آن قرآن نازل شده است؛ همانا هدایت وراهنمایی مردم است به عبادت الله متعال که یکتا وبیهمتا است، آفریدگار مالک تدبیرکننده، وبه همین غرض پیامبران را فرستاد، وکتابها را نازل فرمود، الله متعال در قرآن کریم فرموده است: {يَاأَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا} [النساء: 170] «ای مردم، بیگمان پیامبر (محمد صلی الله علیه وسلم) با (آیین) حق از جانب پروردگارتان برای شما آمد، پس به او ایمان بیاورید که برای شما بهتر است، و اگر کافر شوید؛ پس یقیناً (بدانید که) آنچه در آسمانها وزمین است از آنِ الله است، (وکفر شما به او زیانی نمیرساند) و الله دانای حکیم است».
وفرموده است: {وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ} [النمل: 92] «واینکه قرآن را تلاوت کنم، پس هرکه هدایت شود به نفع خود هدایت شده است، وهرکه گمراه گردد؛ بگو: من فقط ازهشدار دهندگانم».